شمس الشموس وصف کمی در رثای توست
وقتی تمام عرصه گیتی گدای توست
آقا به خشت خشت حریمت قسم که دل
طرزی عجیب تنگ برای سرای توست
چشم غزال وحشی اگر دلفریب شد
از انعکاس غمزه ای از چشم های توست
بلبل که خوش نوا و غزل خوان باغ شد
تأثیر خاکبوسی اش از ردپای توست
خورشید کز افق به در آید به وقت صبح
از اشتیاق دیدن گنبد طلای توست
مجنون از آن دمی که تو را دید دلبرا
می گفت صد هزار چو لیلی فدای توست
معنای عشق ناز تو و اشتیاق من
معنای لطف جرم من وعفوهای توست
بیمارعشق گرچه منم شادم ای طبیب
دردی کشیده ام که دوایش لقای توست*
*این شعر از یکی از دوستان لطیف الطبع بنده می باشد که البته به امر خودشان از نوشتن نامشان خودداری شد.