✅باسمه تعالی
وقتی به همهچیز میتوان شک کرد و حتی به باورهایی که داریم، باورهایی که به عنوان حقیقتی در دوردستها نیست که به سویش رویم، یکچیز میماند که قابل شک نیست و آن «من» است که باید حاج قاسم باشد. آن «من» است که تنها بودنِ من به حساب میاید و به هیچوجه شکبردار نیست. و هستم چون میتوانم به وسعت مردی باشم که بودنش ممکن است. پس بودنی که قابل قبول است در صحنه است وقتی هرچیز دیگری و هر شخص دیگری، بودنِ من نیست. و آن منی که از من بسیار دور است هم، بودنِ من نیست.
جهان مدرن، شخصیتی را مقابل انسان قرار میدهد که هرگز قابل دسترس نیست، زیرا آن شخصیت را باید در بیرونِ خود جستجو کرد و از این جهت گفتهاند: «در جهان مدرن هیچکس از خودش دورتر نیست». و حاج قاسم نشان داد چه اندازه ما به خودمان نزدیکیم. و اگر به هر وجه از شخصیتی که گمان میکنیم دور هستیم، به حاج قاسمی که در بنیانِ جان ما جای گرفته است، دور نیستیم. این نوع بودن برای ما «ضروریترین بودن و نزدیکترین بودن است.» مثل نور حقیقت، که از یک جهت در افقهای دور به سوی ما سوسو میزند و از جهت دیگر از همه به ما نزدیکتر است و ما را از فروبستگیِ افقی که در پیش رو داریم، رهایی میبخشد.
🔵استاد اصغرطاهرزاده