کشکولک من

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

کشکولک من

هر اولی را پایانی است
مهم این است که چگونه آغازت را به پایان برسانی
اگر با هوالاول و الاخر ،در ظاهر و باطنت همراه باشی
امید عاقبت به خیری در تو میباشد
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بحق محمد و آله الطاهرین

این یک کُشَیکَل میباشد (یعنی مُصغَّر کشکول یا تو بگو همان کشکولک)
یکی از سنت های علمای گذشته ما نوشتن کشکول بوده است
که شاید معروفترین آن ها کشکول جناب شیخ بهایی علیه الرحمه است
در کشکول بیشتر سخنان و نکات زیبایی که از این طرف و آن طرف به دست می آمده نوشته می شده است
و کمتر در آن ها نوشته های خود صاحب کشکول وجود دارد
در این کشکولک هم سعی بر آن است که نوشته های بنده حتی الامکان وجود نداشته باشد
و نوشته های خود را در وبلاگی دیگر بارگذاری خواهم کرد

مرحوم شیخ بهایى در کتاب «نان و حلوا» یش مى ‏گوید که:
در کوه‏هاى «جبل عامل» عابدى زندگى مى ‏کرد.
مدت‏ها بر او گذشت.غذایى برایش مى‏ آمد،نانى برایش مى ‏رسید، زندگى‏ اش مى‏ گذشت.
چند روزى امتحانش شروع شد. غذایش نیامد.
روز بعد هم نیامد.دو سه روز گذشت چیزى پیدا نکرد.
از شدت گرسنگى از کوه پایین آمد.
- مى ‏گویند این داستان، تمثیل خود شیخ بهایى است-
مى ‏گویند: پایین آن کوه جبل عامل ... آتش پرستى بود. به او روى آورد. به او نان و امکانى داد.
چند تا نان گرفت و خورد. سگى آن‏جا بود. به او حمله کرد. از ترس سگ، همه ‏ى نان‏ها را داد و سگ بلعید.
باز به او حمله کرد. گفت: من دیگر چیزى ندارم، چه سگ بدى هستى.
گفت: نه، تو بدى. من سال‏هاست این‏جا مانده ‏ام. ماه‏ها مرا فراموش مى ‏کنند، من به سراغ دشمن آن‏ها نمى ‏روم. به تو سه روز نان ندادند با دشمن آن‏ها مى‏ خورى؟!
این‏ها تمثیل است.

افسانه ‏اش عین این حقیقت است که ما به خاطر کم‏ها از خدا مى ‏بُرّیم.


(مرحوم استاد علی صفایی حائری -ع ص-)

خوشه چین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">