کشکولک من

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

کشکولک من

هر اولی را پایانی است
مهم این است که چگونه آغازت را به پایان برسانی
اگر با هوالاول و الاخر ،در ظاهر و باطنت همراه باشی
امید عاقبت به خیری در تو میباشد
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بحق محمد و آله الطاهرین

این یک کُشَیکَل میباشد (یعنی مُصغَّر کشکول یا تو بگو همان کشکولک)
یکی از سنت های علمای گذشته ما نوشتن کشکول بوده است
که شاید معروفترین آن ها کشکول جناب شیخ بهایی علیه الرحمه است
در کشکول بیشتر سخنان و نکات زیبایی که از این طرف و آن طرف به دست می آمده نوشته می شده است
و کمتر در آن ها نوشته های خود صاحب کشکول وجود دارد
در این کشکولک هم سعی بر آن است که نوشته های بنده حتی الامکان وجود نداشته باشد
و نوشته های خود را در وبلاگی دیگر بارگذاری خواهم کرد

۱۱۰ مطلب با موضوع «حرفهای اصلی» ثبت شده است

در کتاب منتخب التواریخ نقل کرده که: «استادم مرحوم سید على حائرى در درس فرمود: در قریه‌اى از قراى اصفهان یک نفر مریض به حال احتضار بود. از عالم زاهد قریه خواستند بر بالینش حاضر گردد و تلقینش گوید. وقتى که شهادت به وحدانیّت خدا مى‌داد و مى‌گفت: لا اله الاّ اللّه از گوشۀ حجره صدا بلند مى‌شد: صدق عبدى؛ بندۀ من راست گفت. تا محتضر مى‌گفت: یا اللّه! از گوشه حجره صدایى مى‌گفت: لبّیک عبدى.

خوشه چین


قال بعض اهل المعرفة الالهیة:


اَلإنسانُ :


مُرَبَّعُ الأَرکانِ وَ مُثَلَّثُ الکیانِ



خوشه چین

...نه پندارید که گریه مستحب است و مستحبات را نباید متوجه شد ، که عزاداری شعائر امامت است و ملحق به اصول دین ، مانند اذان که همه طوایف اسلام گفتند . اگر از مردم شهر اسلامی بانگ اذان شنیده نشود امام به آن مردم قتال کند تا صدا به اذان بلند کنند ، با آن که اذان مستحب است ، اما از شعائر نبوت است . 

پس دوستان فریب دشمنان نخورده و دست از ولای این خاندان برندارند و مؤمن را خردمند باید بود.

ملاحده و زنادقه و پیروان آنان در این باب وسوسه می کنند و شبهه می افکنند و میان مردم منتشر می سازند و بدین وسیله می خواهند رسم عزاداری را از میان شیعیان براندازند و کسی یاد خاندان رسول نکند و احکام دین نسخ گردد ... هیهات


علامه شعرانی رحمه الله

دمع السجوم (ترجمه نفس المهوم) صفحه27


خوشه چین

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
کَفَى بِالْمَرْءِ عَیْباً أَنْ یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ یَعْرِفُ مِنَ النَّاسِ مَا یَجْهَلُ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَسْتَحْیِی لَهُمْ مِمَّا هُوَ فِیهِ وَ یُؤْذِی جَلِیسَهُ بِمَا لَا یَعْنِیه‏

همین عیب براى مرد بس که سه خصلت در او باشد: 
آنچه را که در خود او است و نمیداند ، در دیگران متوجه شود 
و آنچه را که خود دارد براى دیگران شرم آور بداند 
و بیهوده هم‏نشین خود را بیازارد

الخصال / ترجمه فهرى، ج‏2، 
ص:626

خوشه چین

امام حسین علیه السلام تنها کسانی را به همراهی خود و سهیم شدن در قیام خونین خویش دعوت کرد که موطن خویش را لقای الهی می دانستند و حاضر بودند با بذل جان در این سرزمین ملکوتی متوطن شوند:

 

من کان باذلاً فینا مُهجتَه و موطّنا علی لقاءِ اللهِ نفسَه فلیرحَل معنا

 

زیرا قیام آن حضرت برای شناخت بیشتر مردم از آغاز و انجام خود و آگاهی آنان از وطن لقای الهی بود نه برای گرفتن سرزمین عراق و شام.

 

متأسفانه بسیاری از مردم اصل ونسب و وطن خود را گم و آن را فراموش کرده و غافلند که از کجا آمده اند و به کجا خواهند رفت؛

 

آنان می پندارند که با مرگ می میرند و پس از آن می پوسند ٬ در حالی که انسان با مرگ از پوست در می آید و زندگی اصلی را شروع می کند : (و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون)؛ الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا.

 

این سخن نغز و دلپذیر شیخ بهایی در معنای حب الوطن من الایمان :

 

این وطن مصر و عراق و شام نیست

 

این وطن شهریست کان را نام نیست

 

پس از کلام بزرگ حکیم الهی شیخ اشراق است که با صراحت گفت:معنای حب الوطن من الایمان این است که انسان بداند از کجا آمده و به کجا میرود و اکنون در کجاست و هرگز مسیر و بین راه یعنی دنیا را وطن نداند زیرا انسان از خداست و به او باز می گردد: ( انا لله و انا الیه راجعون)...

 

آیت الله جوادی آملی

کوثر کربلا/ صفحه۱۴۹

خوشه چین

امام باقر علیه السلام در وصایای خود یکی از نشانه های هر فرد مؤمن را جهاد با نفس می داند و می فرماید:


«إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَهِ نَفْسِه، لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّهً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ وَ مَرَّهً تَصْرَعُهُ نَفْسُه فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّهُ فَیَنْتَعِشُ وَ یُقِیلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَ یَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَهِ وَ الْمَخَافَهِ، فَیَزْدَادُ بَصِیرَهً وَ مَعْرِفَهً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ، وَ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون؛

به راستی، مؤمن، سخت متوجه جهاد با خود است تا بر هوای نفس خود غلبه کند. یک بار نفس را از کجی به راستی آرد و با خواهش او، برای خدا مخالفت کند، و بار دیگر، هم نفس او را به زمین زند و پیرو هوس او شود و خدایش دست او را بگیرد و از جا بلند کند و از لغزش او بگذرد و متذکر شود و به توبه کردن و ترسیدن از خدا گراید و معرفت و بینایی اش را بیفزاید، برای اینکه ترسش افزوده است. این گونه است که خداوند در قرآن کریم می فرماید: به راستی، کسانی که تقوا دارند، هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می افتد، و ناگهان بینا می گردند.»

مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نوری، مؤسسه آل البیت، چاپ سوم، ۱۴۱۱ ق، ج۱۱، ص۱۴۲٫



خوشه چین

به یک نکته‌ای توجّه کنید:

ما مواجهیم با یک حمله‌ی همه‌جانبه‌ی فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛

یعنی شما حالا که من دارم میگویم، قاعدتاً از من قبول میکنید لکن اطّلاع ندارید از آنچه دارد اتّفاق می‌افتد؛

بنده اطّلاع دارم از آنچه دارد اتّفاق می‌افتد؛ من دارم میبینم چه دارد اتّفاق می‌افتد؛ 

خوشه چین

قال الباقر علیه السلام :

ما تَنالُ وِلایَتَنا اِلّا بِالعَمَلِ وَ الوَرَعِ

به ولایت ما نمی رسی مگر با عمل و ورع


در توضیح این روایت چند نکته به ذهن می رسد:

1- ولایت یک مرتبه وجودی است

2- ولایت ادعایی نیست بلکه رسیدنی است

3- راه رسیدن به ولایت دو چیز است : عمل و ورع

4- عمل مربوط به انجام واجبات است و ورع مربوط به ترک محرمات

5- از نگاهی دیگر می توان گفت عمل مربوط به ظاهر و جوارح است و ورع مربوط به باطن و جوانح


خوشه چین