در کتاب منتخب التواریخ نقل کرده که: «استادم مرحوم سید على حائرى در درس فرمود: در قریهاى از قراى اصفهان یک نفر مریض به حال احتضار بود. از عالم زاهد قریه خواستند بر بالینش حاضر گردد و تلقینش گوید. وقتى که شهادت به وحدانیّت خدا مىداد و مىگفت: لا اله الاّ اللّه از گوشۀ حجره صدا بلند مىشد: صدق عبدى؛ بندۀ من راست گفت. تا محتضر مىگفت: یا اللّه! از گوشه حجره صدایى مىگفت: لبّیک عبدى.
آقاى مزبور پرسید تو کیستى؟ گفت: من معبود این شخص هستم، یک عمر مرا مىپرستیده است؛ من شیطانم!» .
آرى! حقیقت این است که ربّ این شخص شیطان است لذا او لبّیک مىگوید. یک عمر از صبح تا شام به امر ابلیس مىچرخید.
زبانش به امر او و چشمش به میل او و دلش به خواست او بود.
یک عمر اینجور بود حالا هم اگر یا رب بگوید، یا شیطان! گفته است؛ چون معبودش تا نفس آخر اوست. پرده که عقب رفت، نالۀ وا حسرتا! از ساعت مرگ بلند مىشود.
اهل ایمان! سعى کنید دست از استعاذه برندارید. دشمن را کوچک و کار را سهل نپندارید. خیال نکنید با یک کلمۀ: اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم کار درست شد، تا حقیقت پیدا نشود، فایده ندارد.
*******
منبع : کتاب استعاذه اثر مرحوم آیت الله شهید دستغیب