کشکولک من

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

کشکولک من

هر اولی را پایانی است
مهم این است که چگونه آغازت را به پایان برسانی
اگر با هوالاول و الاخر ،در ظاهر و باطنت همراه باشی
امید عاقبت به خیری در تو میباشد
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بحق محمد و آله الطاهرین

این یک کُشَیکَل میباشد (یعنی مُصغَّر کشکول یا تو بگو همان کشکولک)
یکی از سنت های علمای گذشته ما نوشتن کشکول بوده است
که شاید معروفترین آن ها کشکول جناب شیخ بهایی علیه الرحمه است
در کشکول بیشتر سخنان و نکات زیبایی که از این طرف و آن طرف به دست می آمده نوشته می شده است
و کمتر در آن ها نوشته های خود صاحب کشکول وجود دارد
در این کشکولک هم سعی بر آن است که نوشته های بنده حتی الامکان وجود نداشته باشد
و نوشته های خود را در وبلاگی دیگر بارگذاری خواهم کرد

۷۸ مطلب با موضوع «پاره نوشته ها» ثبت شده است

بسم الله...


بالا نوشت :

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ :

أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلى‏ مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ

هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ

(سوره نحل آیه 76)


متن:

اگر باری را برای مولایت بلند کنی می شوی سرباز

و الّا سربار خواهی شد

فقط به اندازه همین یک نقطه


پی نوشت:

توی این روز عزیز یاد دوسال پیش افتادم !!!!

خدایا می خواستم سرباز باشم نکنه شدم سربار


خوشه چین

اگر به حقّ متصل شوی ،

به حکم این که همنشین از همنشین رنگ پذیرد ،

تو هم ثابت خواهی ماند و دگرگون نخواهی شد(1) ،

و هیچ گاه گرد و غبار فرتوتی بر چهره جانت نخواهد نشست .


و این است که قرآن شرط جوانی را ایمان به خدا می داند

آن جا که درباره اصحاب کهف می فرماید :

اینان جوانانی بودند که به خدای حق ایمان آوردند(2)

در حالیکه آن ها شیوخ و پیرمردانی هفتاد هشتاد ساله بودند(3)

ان شاءالله که جوان بمانیم تا آن لحظه ای که سر بر خاک می گذاریم

و ان شاءالله که همه ما جوان مرگ بشیم !!!!

*******

(1) کلمه حق به معنای ثابت است

(2) إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ ... (سوره کهف آیه13)

(3) قال الصادق علیه السلام : انّ اصحاب الکهف کانوا شیوخاً فسمّاهم اللَّه فتیة بإِیمانهم. (تفسیر الصافی ج 3 صفحه234)

خوشه چین

گناه یعنی دریایی که موجب غرق شدن انسان می شود

برای نجات از گناه باید زیاد صلوات فرستاد

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:

کسی که توانایی ندارد بر کاری که با آن بتواند گناهانش را از بین ببرد پس باید زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد:

مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ

چرا باید زیاد صلوات فرستاد ؟

خوشه چین

آیا شفای مریض  و گرفتن حاجات در حرم اهل بیت علیهم السلام کرامات اهل بیت علیهم السلام است یا کرامت آن مریض و آن حاجتمند؟

حضرات اهل بیت علیهم السلام به مقتضای این که تجلی اعظم حق تعالی هستند مظهر دائم الفضل علی البریة بودن حق تعالی هستند
پس دائما آن ها در حال لطف و کرامت نسبت به خلایق هستند
یعنی آنها همیشه شافی هستند و برای همه
این جای تعجب نیست که آنها شخصی را شفا بدهند
بلکه باید دید آن شخصی که شفا یافته است چه کرده است و چه نسبتی با امام برقرار کرده است که توان دریافت فضل اهل بیت را پیدا کرده است
تعجب در این است که چگونه عده ای در دریای کرامت و رحمت و فضل اهل بیت علیهم السلام غرق نمی شوند.

فتأمل جیداً فیما قلت لک ففیه باب من المعارف الولائیة

خوشه چین

دیروز سر درس کنار استاد نشسته بودم

که چشمم برای بار هزارم به کف پاهای استادم که به طرف من دراز بود ، افتاد...

(آخه استاد ما از ناحیه هر دو پا مجروح هستند و با پاهای مصنوعی راه می روند

و لذا مجبورند پاهای مبارکشان را دراز کنند)

ناگهان در وسط بحث فلسفی رفتم توی این فکر که

واقعا جایگاه ما نسبت به اساتیدی مثل ایشان همین است

ما کف پای ایشان هستیم

خوشه چین

یکی از خنده دارترین جوک ها برای من این است که :

عده ای روشنفکرانه پاره ای از عقائد دینی ما را که مستند به ادله عقلی و نقلی است خرافات می نامند

در حالی که خودشان به شدت مقید به خرافات هستند

خرافاتی مثل چهارشنبه سوری و سیزده بدر ....

خوشه چین

در مباحث اخلاقی-عرفانی یکی از موانع و حجابهای سلوک را مشهورات زمانه معرفی می کنند که یکی از اصلی ترین حجابهاست

این مشهورات باعث دست و پا بسته شدن انسان هاست و مانع از صحیح عمل کردن

خوشه چین

دو روز پیش دم ورودی رواق مطهر حضرت امام رضا علیه السلام (از طرف کفشداری 11) ایستاده بودم

و غرق تماشای صحنه هایی زیبا از مهمان های امام رئوف بودم

یکی از چیزهایی که توجه ام را جلب کرد گفتگوی دو جمله ای بین یک پدر با پسر نوجوانش بود

پدر که از رواق مطهر خارج شده بود و نزدیک کفش داری منتظر پسرش بود با دیدن پسرش به او گفت:

- دیگه سیر شدی؟

و پسر در جواب پدر گفت:

مگه اینجا سیر شدنیه!


ای کاش می شد که...

خوشه چین