کشکولک من

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

کشکولک من

هر اولی را پایانی است
مهم این است که چگونه آغازت را به پایان برسانی
اگر با هوالاول و الاخر ،در ظاهر و باطنت همراه باشی
امید عاقبت به خیری در تو میباشد
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بحق محمد و آله الطاهرین

این یک کُشَیکَل میباشد (یعنی مُصغَّر کشکول یا تو بگو همان کشکولک)
یکی از سنت های علمای گذشته ما نوشتن کشکول بوده است
که شاید معروفترین آن ها کشکول جناب شیخ بهایی علیه الرحمه است
در کشکول بیشتر سخنان و نکات زیبایی که از این طرف و آن طرف به دست می آمده نوشته می شده است
و کمتر در آن ها نوشته های خود صاحب کشکول وجود دارد
در این کشکولک هم سعی بر آن است که نوشته های بنده حتی الامکان وجود نداشته باشد
و نوشته های خود را در وبلاگی دیگر بارگذاری خواهم کرد

اگر جوان انتخابى به وسعت ابدیّت نکرد، انتخاب بزرگ خودش را انجام نداده

و اگر انتخاب بزرگ خودش و انتخابى را که در شأن جان اوست انجام نداد، انتخاب بزرگى نکرده است.

کتاب جوان و انتخاب بزرگ صفحه27


********

توضیحی درباره کتاب :

این کتاب مجموع 3 بحث مطرح شده توسط استاد طاهرزاده می باشد که می تواند به عنوان اولین کتاب برای نسل نوجوان در مباحث خودشناسی قرار بگیرد

که البته در جلساتی که کتاب به همین عنوان مورد تدریس قرار گرفته تاثیرات و نتایجی بسیار خوب  برای این نسل در پی داشته است



مطلب مرتبط:

جوان و انتخاب بزرگ

خوشه چین

یه رفیقی داشتم پاسدار بود

یه روز بهم یه چتر منوّر داد تا براش روی اون یه جمله درباره شهادت بنویسم

ظاهرا خودم پیشنهاد دادم که روش بنویسم :

شهادت هنر مردان خداست

ولی بنده بر اثر کم همتی یا هر چیز دیگه ای که بود این کار را نکردم

گذشت تا یه روز توی مسجد گفتن یکی از جوان های مسجد حالش وخیمه و براش آیه أمن یجیب خوندند...

نمیدونم چی بود که همون وقت به دلم افتاد نکنه ....

بعد از نماز از رفقا پرسیدم چی شده؟

گفتن دیشب رزمایش شبانه بوده ،

صبح چندتا از پاسدارها رفته بودند برای خنثی کردن چیزهایی که عمل نکرده بوده

و جواد هم که یکی از اونها بوده وقتی میخواسته منوّری که عمل نکرده بوده را خنثی کنه منوّر توی دستش عمل میکنه و به پیشانیش اصابت میکنه

و بعد از یکی دو روز که تو کما بود به شهادت رسید

والبته شب قبلش خوابی دیدم که الان مجال گفتنش نیست

نمیدونم چه ربطی بین نحوه شهادتش و اون چتر منور و جمله شهادت بود


خدایش رحمت کناد

او که قاری قرآن بود و مداح اهل بیت علیهم السلام

و چهره اش همیشه خندان

بماند که یک بار لوله اسلحه کلاش را گرفت کنار گوشم و یک تیر مشقی شلیک کرد


******

پ.ن:

بهانه این پست پاسداشت همراه شدن پاسدار گمنام با وبلاگ بنده بود

خدا بر توفیقاتشان بیفزاید

خوشه چین

دیروز داشتم به این مطلب فکر میکردم که :

اگه کسی یاد دائمی مرگ داشته باشه

مثل کسی میمونه که برای سحری بیدار شده

و چون میدونه یه زمانی دیگه نمیتونه آب و غذا بخوره و از یه سری چیزها محروم میشه

سعی میکنه سریع هر کاری که باید انجام بدهد

و کاری انجام نداده براش باقی نماند

بله ؛ یاد مرگ باعث حرکت است

نه عامل رکود و افسردگی

و بخاطر همینه که اهل بیت علیهم السلام امر به کثرت یاد مرگ کرده اند

خوشه چین

دانلود کتاب

جوان و انتخاب بزرگ

نوشته استاد طاهرزاده


دریافت

خوشه چین

شاید خیلی از ماها توی این چند روزه یک اضطراب از سر شوق داریم

اضطراب از این که ماه مبارک داره از راه می رسه و ما که مشتاق مهمانی خداییم هنوز خودمون را برای این ماه و این مهمانی آماده نکردیم

حالا باید چکار کنیم ؟

آیا میشه تو این دو سه روز باقی مانده کاری کرد؟!

خوبه جوابش را از محضر امام رضا علیه السلام دریابیم

خوشه چین

عابری پرسید آزادی کجاست؟
راننده گفت:
رد کردی،آزادی قبل از انقلاب بود!
گفتم:
آره از غرب که به آزادی نگاه کنی آزادی قبل انقلابه!
ولی از امام حسین علیه السلام که نگاه کنی می بینی که آزادی درست بعد از انقلابه

پس درست نگاه کن که کدام سو ایستاده ای ؟
طرف امام حسین علیه السلام یا طرف غرب؟

خوشه چین

شروع حرکت تو از لحظه ای است که می فهمی :

از همه چیزهایی که با آنها مأنوس هستی بزرگتری .

نیاز ،

          قدر ،

                     ساختِ ما

ضرورت حرکت را به وجود می آورند

و ضرورت این حرکت حتی از تنفس ما بیشتر است .

چون با مرگمان ادامه داریم

و در مرگمان تولد را یافته ایم ....


*****

پ.ن:

کتاب : حرکت

مرحوم استاد علی صفایی حائری

خوشه چین

خدایا چگونه تو را صدا بزنم در حالی که من ، من هستم

و چگونه از درگاه تو روی برگردانم و تو را نخوانم در حالی که تو ، تو می باشی:

اِلهی کَیفَ اَدعوکَ وَ أَنَا أَنَا  وَ کَیفَ لا أَدعوکَ وَ أَنتَ أَنتَ


إله من! زمانی که به خود و گناهان خود می نگرم به فزع می افتم

ولی در همان هنگام که چشمم به کرم تو می افتد طمع و امید به رحمت تو تمام وجودم را فرا میگیرد


اِلهی اِذا رَأَیتُ ذُنُوبی فَزِعتُ  وَ إِذا رَأَیتُ کَرَمَکَ طَمِعتُ




****
پ.ن :

1) المومن بین الخوف و الرجاء
2)این مطلب را به عنوان تکمله مطلب قبلی است
3) با تشکر از بزرگوارانی که درباره مطلب قبلی نظر داده بودند


خوشه چین