کشکولک من

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

یک نکته از هزاران: نکته نکته هایی از این طرف و آن طرف

کشکولک من

هر اولی را پایانی است
مهم این است که چگونه آغازت را به پایان برسانی
اگر با هوالاول و الاخر ،در ظاهر و باطنت همراه باشی
امید عاقبت به خیری در تو میباشد
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
بحق محمد و آله الطاهرین

این یک کُشَیکَل میباشد (یعنی مُصغَّر کشکول یا تو بگو همان کشکولک)
یکی از سنت های علمای گذشته ما نوشتن کشکول بوده است
که شاید معروفترین آن ها کشکول جناب شیخ بهایی علیه الرحمه است
در کشکول بیشتر سخنان و نکات زیبایی که از این طرف و آن طرف به دست می آمده نوشته می شده است
و کمتر در آن ها نوشته های خود صاحب کشکول وجود دارد
در این کشکولک هم سعی بر آن است که نوشته های بنده حتی الامکان وجود نداشته باشد
و نوشته های خود را در وبلاگی دیگر بارگذاری خواهم کرد

الیس الصبح بقریب

خدایا در این شبی که در  برهوت دنیا به گل نشسته ایم زمین تاریک را به نور وجود فرزند شموس طالعه نورانی گردان تا با مصباح هدایت آن مهدی زمان راه را از چاه و سره را از ناسره تشخیص دهیم


خوشه چین

مرحوم شیخ بهایى در کتاب «نان و حلوا» یش مى ‏گوید که:
در کوه‏هاى «جبل عامل» عابدى زندگى مى ‏کرد.
مدت‏ها بر او گذشت.غذایى برایش مى‏ آمد،نانى برایش مى ‏رسید، زندگى‏ اش مى‏ گذشت.
چند روزى امتحانش شروع شد. غذایش نیامد.
روز بعد هم نیامد.دو سه روز گذشت چیزى پیدا نکرد.
از شدت گرسنگى از کوه پایین آمد.
- مى ‏گویند این داستان، تمثیل خود شیخ بهایى است-
مى ‏گویند: پایین آن کوه جبل عامل ... آتش پرستى بود. به او روى آورد. به او نان و امکانى داد.
چند تا نان گرفت و خورد. سگى آن‏جا بود. به او حمله کرد. از ترس سگ، همه ‏ى نان‏ها را داد و سگ بلعید.
باز به او حمله کرد. گفت: من دیگر چیزى ندارم، چه سگ بدى هستى.
گفت: نه، تو بدى. من سال‏هاست این‏جا مانده ‏ام. ماه‏ها مرا فراموش مى ‏کنند، من به سراغ دشمن آن‏ها نمى ‏روم. به تو سه روز نان ندادند با دشمن آن‏ها مى‏ خورى؟!
این‏ها تمثیل است.

افسانه ‏اش عین این حقیقت است که ما به خاطر کم‏ها از خدا مى ‏بُرّیم.


(مرحوم استاد علی صفایی حائری -ع ص-)

خوشه چین

روزی رابعه عدویه که یکی از زنان عارفه بود مردی را دید
که پارچه ای به سر خود بسته است

پرسید: چرا این پارچه را به سر بسته ای؟

مرد گفت : سرم درد می کند

رابعه پرسید : چند سال داری؟

مرد گفت : سی سال

رابعه پرسید : در این سی سال بیشتر تندرست بودی یا بیمار؟

مرد گفت: تندرست

رابعه گفت :

هرگز در تمام این مدت عمرت نشانه شکر بر سر گذاشته ای که اکنون برای یک درد پارچه ای به نشانه شکایت می بندی؟

خوشه چین

یکی می گفت:
اعتراف ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺟﻐﺮﺍﻓﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﯾک ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ:

ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻤﺮﮐﺮﻩ ﺯﻣﯿﻦ ؟

منم ﺑﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻮﺷﺘﻢ :

ﻗﻤﺮﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ (علیه السلام)

معلم اهل دل ما نیز معرفت را تمام کرده و کنار آن سوال علاوه بر علامت صحیح ، نوشت :

رحمت به لقمه ی حلال پدرت !

خوشه چین

راز این حقیقت زیبا

که برخی در بحر عمیق دنیا

«غرقه گشتند و نگشتند به آب، آلوده»

این است که

تقوا را از جوانی تمرین کرده

و در این راه،

سرمایه گذاری

نموده اند


آیت الله جوادی آملی
صورت وسیرت انسان در قرآن/169

خوشه چین

در کتاب شریف ارشادالقلوب آمده که
بر نگین انگشتر امام حسین علیه السلام
این جمله حک شده بود:


«عَلِمتَ فَاعمَل : دانستی عمل کن»


.(ارشادالقلوب، ج1، 15)

خوشه چین

الهى

 آنکه درد دارد آه و ناله دارد،
شیرین‏تر این که سفیر صادقت فرمود:
انّ آه اسم من اسماء الله تعالى فاذا قال المریض آه فقد استغاث باللّه،

حسن از ملت ابراهیم أوّاه است
آه آه....

(علامه حسن زاده آملی/الهی نامه)

خوشه چین

ﺷﺐ آﻣﺪ ﺗﺎ ﺑﺴﻮزد اﻳﻦ دل ﻣﻦ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ دل ﻛﻪ ﺳﻮزد ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻦ


ﻋﺰﻳﺰان ﺟﺰ ﭘﻴﺎم وﺻﻞ ﺟﺎﻧﺎن
نخواﻫﺪ ﻛﺮد ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻦ

(استاد حسین انصاریان)

خوشه چین